تمدن و ولایت
در شماره ی قبل توضیح داده شد که همان گونه که شریعت حق و باطل وجود دارد، ولایت تشریعی حق و باطل نیز وجود دارد. ولایت تشریعی حق منطبق با ولایت تکوینی الله بوده و نور دارد و هدایتگر است. ولایت تشریعی باطل، هر نوع ولایتی به غیر از ولایت تشریعی حق می باشد که ظلمانی است و کثرت آور است.
اکنون به این مسأله می پردازیم که چه رابطه ای میان ولایت و زندگی بشر وجود دارد :
بشر با انتخاب هر یک از شریعت های حق یا باطل که شامل ماهیت و گزاره های متفاوتی می باشند، نوعی خاص از زندگی را با روشی خاص می سازد و فرهنگ همگون با همان شریعت را در زندگی و جامعه خود حاکم می سازد که تمدنی بر اساس آن بنا می شود. بنابراین، انسان با انتخاب شریعت حق یا باطل برای تنظیم زندگی و ساختن تمدن، ولایت حق یا باطل را بر خود و جامعه خود حاکم و جاری می سازد .
ولایت، حقیقتی در عالم تکوین و روح شریعت است. تمام گزاره های شریعت حامل نور ولایت الله می باشند و راهی برای وصول به او و در حقیقت راه تحقق توحید در وجود آدمی می باشند. بنابراین، برای ساختن جامعه ای موحد باید که ولایت تشریعی حق بر آن جامعه و در همه ی ابعاد آن جاری و حاکم باشد. در این صورت است که جامعه در مسیر عبودیت و فنا فی الله گام بر می دارد و به لقاءالله نایل می گردد و این حصول نهایت هدف خلقت انسان است.
حکومت اسلامی عینیت یافتن ولایت تشریعی حق در جامعه می باشد و تنها با تشکیل حکومت اسلامی است که ربوبیت الهی در زندگی بشر محقق شده و توحید حاصل می گردد. با تشکیل حکومت اسلامی ف همه ی قواعد و احکام و نظامات سامان دهنده ی زندگی بشر در همه ی حوزه ها ( بهداشت و سلامت، سیاست، اقتصاد، مدیریت و... ) یا به عبارت دیگر، سبک زندگی او، مبتنی بر شریعت الهی تنظیم می شود و از این طریق روح ولایت حق بر جامعه حاکم می گردد و جامعه به معنای کامل عبدالله می شود.
لیکن در صورتی که شریعت باطل برنامه زندگی بشر باشد، آنچه که به همراه دارد پیروی ولایت طاغوت و حاکمیت غیرحق بر جامعه و جان هاست که آن ها را به سمت کثرت و ظلمت می برد و از وحدت و نور خارج می سازد. ( والذین کفروا اولیاءهم الطاغوت یخرجونهم من النور الی الظلمات اولئک اصحاب النار هم فیها خالدون )
فرزانه یزدانی