نهضت توحیدى

هو الاول و الآخر والظاهر و الباطن

نهضت توحیدى

هو الاول و الآخر والظاهر و الباطن

طبقه بندی موضوعی

۲ مطلب در فروردين ۱۳۹۴ ثبت شده است

در شماره ی قبل توضیح داده شد که همان گونه که شریعت حق و باطل وجود دارد، ولایت تشریعی حق و باطل نیز وجود دارد. ولایت تشریعی حق منطبق با ولایت تکوینی الله بوده و نور دارد و هدایتگر است. ولایت تشریعی باطل، هر نوع ولایتی به غیر از ولایت تشریعی حق می باشد که ظلمانی است و کثرت آور است.
اکنون به این مسأله می پردازیم که چه رابطه ای میان ولایت و زندگی بشر وجود دارد :
بشر با انتخاب هر یک از شریعت های حق یا باطل که شامل ماهیت و گزاره های متفاوتی می باشند، نوعی خاص از زندگی را با روشی خاص می سازد و فرهنگ همگون با همان شریعت را در زندگی و جامعه خود حاکم می سازد که تمدنی بر اساس آن بنا می شود. بنابراین، انسان با انتخاب شریعت حق یا باطل برای تنظیم زندگی و ساختن تمدن، ولایت حق یا باطل را بر خود و جامعه خود حاکم و جاری می سازد .
ولایت، حقیقتی در عالم تکوین و روح شریعت است. تمام گزاره های شریعت حامل نور ولایت الله می باشند و راهی برای وصول به او و در حقیقت راه تحقق توحید در وجود آدمی می باشند. بنابراین، برای ساختن جامعه ای موحد باید که ولایت تشریعی حق بر آن جامعه و در همه ی ابعاد آن جاری و حاکم باشد. در این صورت است که جامعه در مسیر عبودیت و فنا فی الله گام بر می دارد و به لقاءالله نایل می گردد و این حصول نهایت هدف خلقت انسان است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ فروردين ۹۴ ، ۱۷:۵۳
فرزانه یزدانی

مهم ترین مفهوم ولایت، مفهوم "سرپرستی و حاکمیت" است، که این سرپرستی و حاکمیت به دو صورت قابل تبیین می باشد؛
یکی آن سرپرستی و حاکمیتی که خداوندِ مالک الملوک به سبب خالقیت و مالکیتی که بر تمامی مخلوقات و عوالم دارد، بر آنها دارد و هیچ مخلوقی نمی تواند خود را از سیطره ی این حاکمیت خارج کند. این ولایت که لاجرم بر همه موجودات سیطره دارد، "ولایت تکوینی" نام دارد.
دیگری، آن ولایت و سرپرستی ای است که برموجوداتِ صاحبِ اختیار جاریست و شامل قوانین و چارچوب های مشخصی است که "ولایت تشریعی" نام دارد و انسان، مختار است برای پذیرش یا عدم پذیرش آن.
 به عبارت دیگر، انسان که صاحب امتیازِ انتخاب است، می تواند ولایت تشریعی حق را بر خود جاری سازد و یا آن را نپذیرد و با رد کردن آن در حقیقت تحت سیطره ی ولایت غیرحق یا همان "طاغوت" قرار گیرد، چرا که همان گونه که انسانِ بدون شریعت وجود ندارد و هر انسانی لاجرم شریعت حق یا باطلی را برای خود اختیار کرده است، به همان نسبت، انسان بدونِ ولایت نیز وجود ندارد، لیکن یا ولایت تشریعی حق را انتخاب کرده است و یا با عدم پذیرشِ آن، تحت ولایت طاغوت درآمده است.
باطن ولایت تشریعیِ حق نور است ؛ طبق آیه 257 سوره بقره " الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور و الذین کفروا اولیاءهم الطاغوت یخرجونهم من النور الی الظلمات ..." . آن کس که ایمان بیاورد و ولایت تشریعی حق را بپذیرد، تحت ولایت الله قرار می گیرد و الله او را از ظلمات خارج کرده و وارد به عالم نورمی کند، و آن کس که ولایت تشریعی حق را نپذیرد و آن را انکار کند ( کفروا )، لاجرم تحت ولایت ولی های گوناگون ( اولیاءهم ) قرار می گیرد که او را به ظلمات می کشانند به نحوی که حتی از نورانیت فطرت هم خارج می شود.
از آیه ی مذکور می توان به این نکته نیز پی برد که قبول ولایت تشریعی حق با ایمان رابطه ی مستقیم دارد. مفهوم هدایت که از همین آیه به دست می آید، "خروج از ظلمات به نور" می باشد که تنها از طریق پذیرش ولایت حق امکان پذیر است. لذا هدایت با ولایت همراه است و ولایت حق عین هدایت است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ فروردين ۹۴ ، ۱۷:۳۹
فرزانه یزدانی